هر چه میخواهی...

هر چه میخواهی آرزو کن
هر جایی که میخواهی برو
هر آنچه که میخواهی باش
چون فقط یک بار زندگی می کنی
و فقط یک شانس داری
برای انجام آنچه میخواهی

آنگاه که...

آنگاه که غرور کسی را له می کنی،
آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی،
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی،
آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ،
آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی،
آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری ،
می خواهم بدانم،
دستانت رابسوی کدام آسمان دراز می کنی تابرای
خوشبختی خودت دعا کنی؟



سهراب سپهری


شانس



یادت باشد گاهی اوقات بدست نیاوردن آنچه می خواهی نوعی شانس و اقبال است.

دنیا...



می خواستم زندگی کنم ، راهم را بستند

ستایش کردم ، گفتند خرافات است
عاشق شدم ، گفتند دروغ است
گریستم ، گفتند بهانه است
خندیدم ، گفتند دیوانه است
دنیا را نگه دارید ، می خواهم پیاده شوم !

دکتر علی شریعتی



معجزه




معجزه ای را در انتظار نباش ... در هیچ کجایی گندم از آسفالت نمی روید





تغییر

چرا از زیبایی ها به سادگی  بگذریم و منتظر چیزی دیگر باشیم ؟




لذت یعنی چی؟یعنی کیف کردن از تمام چیزهای کوچک.


دلتان برای هیجانات دوران کودکی تنگ نشده؟

تغییرات کوچک ایجاد کنیم !حداقل برای قابل تحمل تر کردن خیلی از چیزها.



جادوی زمان

گذشت زمان بر آن ها که منتظر می مانند بسیار کند


بر آن ها که می هراسند بسیار تند


بر آن ها که زانوی غم در بغل می گیرند بسیار طولانی


و بر آن ها که به سرخوشی می گذرانند بسیار کوتاه است


اما، برآن ها که عشق می ورزند


!زمان را آغاز و پایانی نیست

زمین

 



سعی کن با همه چیز کنار بیایی !

فرار نکن ...

زمین به شکل احمقانه ای گـِـرد است






امروز


برای ناراحت بودن خیلی وقت داری , پس چرا به فردا موکولش نکنی؟


مارک فیشر



از امروز همه چیز را از نو آغاز کنیم.



اول مهر

شاعر یا منبع شعر رو نمیدونم واسه همینم بدون نام میذارم..........



اولین روز دبستان بازگرد / کودکی ها شاد خندان بازگرد

بازگرد ای خاطرات کودکی / بر سوار اسب های چوبکی
خاطرات کودکی زیبا ترند / یادگاران کهن ماناترند
درسهای سال اول ساده بود / آب را بابا به سارا داده بود
درس پندآموز روباه و خروس / روبه مکار دزد چاپلوس
کاکلی گنجشکی باهوش بود / فیل نادانی برایش موش بود
روز مهمانی کوکب خانم است / سفره پر از بوی نان گندم است
با وجود سوز سرمای‎ ‎شدید / ریزعلی پیراهن ازتن میدرید
تا درون نیمکت جامی شدیم / ما پر از تصمیم کبری‎ ‎می شدیم
پاکنهایی زپاکی داشتیم / یک تراش سرخ لاکی داشتیم
کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت / دوشمان از حلقه هایش‎ ‎درد داشت
گرمی دستانمان از هااا بود / برگ دفترها به رنگ کاه بود
مانده در گوشم صدایی چون تگرگ / خش خش جاروی بابا روی برگ
همکلاسیهای من یادم کنید / بازهم درکوچه فریادم کنید
همکلاسیهای درس و رنج و کار / بچه های جامه های وصله دار
یاد ان آموزگار ساده پوش / یاد ان گچ ها که بودش روی دوش
کاش هرگز زنگ تفریحی نبود / جمع بودن بود تفریقی نبود
ای معلم یادوهم یادت بخیر / یاد درس آب بابایت بخیر
ای دبستانی ترین احساس من / بازگردو این مشق ها را خط بزن