دلتنگیهای آدمی را باد ترانه ای میخواند،
رویاهایش را آسمان پر ستاره نادیده می گیرد،
و هر دانه برفی به اشکی نریخته می ماند.
سکوت سرشار از سخنان ناگفته است، از حرکات ناکرده،
اعتراف به عشق های نهان و شگفتی های بر زبان نیامده ،
در این سکوت حقیقت ما نهفته است،
حقیقت من و تو.....
(مارگوت بیکل)
همیشه یک ذره حقیقت پشت هر
"فقط یه شوخی بود "
- یک کم کنجکاوی پشت
" همین طوری پرسیدم "
- قدری احساسات پشت
"به من چه اصلا "
- مقداری خرد پشت
" چه بدونم "
-و اندکی درد پشت
" اشکالی نداره" هست.
پرنده ای شده ام,
هم از قفس دلتنگ
هم از پرواز ترسیده
درد می کشد بالم از, سنگ های تو ...
به من بگو : زیستن یا مرگ ؟
خوشبختی............ کدام طرف میله هاست.... ؟
کاش می شد که کسی می آمد این دل خسته ی ما را می برد
چشم ما را می شست
راز لبخند به لب می آموخت
کاش می شد دل دیوار پر از پنجره بود
و قفس هاهمه خالی بودند
آسمان آبی بود
و نسیم روی آرامش اندیشه ی ما می رقصید
کاش می شد